هوالمحبوب

 

 

بهار گلها و بهار دلها

 

ای دوست به دوستی قرینیم تو را   **     هر جا که قدم نهی زمینیم تو را

 

در مذهب عاشقی روا نیست که ما   **     عالم به تو بینیم و نبینیم تو را

 

 

بوی فصلی نو رسیده است ؛ اگرچه از میان دود و غبار بی عشقی .

عروس سپید محبّت ، قدم بر صحن چمن و لاله می گذارد ؛ با دامنی از شکوفه های بادام و سیب .

نه دیوارها و نه پنجره ها هیچ کدام را یارای ماندن در گذر این عروس سپیده ها نیست . آنگاه که پای از جویباری برمی گرداند ، بوی نسترن و نسرین در فضای دشتها و چمنزاران می پراکند و پروانه های رنگارنگ را به پرواز رنگین بهاری  فرامی خواند .

 

 

 

السلام علی ربیع الانام !

نغمه های هزاران و قمریان یادآور ناشکیبایی دلدادگانی است که فسردگی دی ماه را توان زدودن یاد بهار و شقایق از دلهایشان نبوده است  و  اینک بی سرودستار ، به هوای محبّت سر به کوه و صحرا می نهند .

افسوس ! که قلب آدمی به وقت غیبت عشق می پژمرد ، پژمرده تر از زمستان سرد .

گویا روح ، محبّتی است که به وقت غیبتش همه چیز معنی خود را از دست میدهد .

سوز فراق ، لهیب انتظار و شوق دیدار ، گلهای رنگارنگ سرزمین عشق و دلدادگی اند ، همان که دشت فسرده وجود آدمی را بدل به گلستانی خوش رنگ و بوی می سازد .

 

 

 

 

السلام علی ربیع الانام !

ای شبهای پرستاره !

ای نسیم دل انگیز صبحگاهی !

ما را قلبی مملو از یاد اوست .

آیا شما را رخصتی هست تا پیام ما را به دیار او برید ؟

ای فرشتگان که از بارگاه پاک خداوندی بهره می برید !

شما را از قلب او و تپش مهربانانه اش آگاهی هست ؟

ما را با شما سخنی است !

پیغامی برای او .

 

بدو برسانید که :

در همه ی خلوت شبهایمان ، با یاد گلبرگ های سرخ ، عطر گلهای مریم و نرگس ، رنگ آبی آسمان و رویش جوانه های بادام و سیب به یاد اوییم . السلام علی ربیع الانام !

 

 

اللّهمّ عجِّل لولیک الفرج

 

التماس دعا